در من چیزی است که به درختها می اندیشد
به خانه ای آرام درمساحتی سبز و مختصر
راهی کوتاه دور از هیاهوی شهر
راهی کوتاه دورازکارخانهها، مدرسهها، شیون و زاریها .
فرصت خواهم داشت
فکر و وقتم را
صرف گذراندن با رودخانهها
و معاشرت پرندگان کنم
برای ساختن بندهایی عنان گسیخته بیرون از زندگی ام
و بعد به ذهنم رسید که مرگ این گونه بود
راهی کوتاه دور از همه جا .
درمن چیزی است که هنوزبه درختها می اندیشد
اما بگذار برود ! دلتنگی اعتدال
نیمی از هنرمندان جهان اُفت کردهاند یا پراکنده شدهاند
اگر کسی راهِ حلی پیدا کرده بگذار او بگوید
زمانی که قلبم را به سمت ناامیدی و تأسف گره زده بودم
در حالی که
همان زمان حقیقت ما را تمنا میکرد
تیغهای بحران راه را نشانه گرفته بودند
من نمیخواستم این گونه باشد
اما هست !
چه کسی هرگز از یک روز معمولی موسیقی ساخته است؟
مری الیور
برگردان:سوری احمدلو
*****
پ.ن