روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
آری خستهام
و به نرمی لبخند میزنم
بر خستگی که فقط همین استفهمِ قفانگر…
عنوان و پ.ن : شاپور جورکش
پ.ن
دلالت پرنده
بخوان مرا بخوان
بخوان سبز هوش
بگذار آوای پریشان نایم را
سی مرغ بسرایند
مجنون آوارگی هایم را همزاد!
از آرواره های سگان پس بگیر
تا به خود بآیند یاخته ها
با عقل سرخ دلت پرواز کن
بسوز در حریق سبز جان خویش..