سلام شب خوش چایی داغ دایی چاقه شعار کودکی بچه هایم داره یواش یواش حوصله ی همسر سر می رود طرح و برنامه هایش فعلا تمام شده است یعنی افتادن در کار اداری فعلا حواسش را به جای دیگه مشغول کرده است همسایه روبرو که کارهای ساخت حفاظ و انباری را انجام داد می خواهند بروند خانمم غصه دار شده است میگه بالاخره با هاشون آشنا شده بودیم در نبودمون مواظب خونه بودند
سلام بر شما خیلی متشکرم،همه ایام شما بخیر و خوشی و سلامتی :))خدا حفظ شون کنه با پدر و مادر ان شاء الله که هر کجا باشند،روزگار براشون خوش بچرخه همسایه های اینجا=همسایه های خاله جان هستند.ولیکن حاج خانوم جناب سرهنگ هم،دقیقا مثال حاج خانوم شما ،فرمودند،در نبودمون،خیال ام راحته که شما هستید.البته به خاله جان گفته بود.جناب سرهنگ هم به بابا گیان. بنده در این دوسال و چند ماه،برخوردی با همسایه ها نداشتم.الا زن مش مجید،که کارت دعوت به عروسی دختر کوچیک اش رو آورده بودند. قدیم ها،وقتی چراغ همسایه ها روشن میشد.اجی و نانا شکر می گفتن.بعد دعا می کردن،خودایا جان ساقی و دیل خوشی امره،همسایانِ چراغ وگرانِی ببه همیشه. وگرانِی.همون گیراندن و روشن بودنِ.وقت هایی که شالی زار ها شخم زده و پر آب بودند،نور چراغ همسایه ها روی آب =می افتاد.اینجا به اش،دِتا بستن میگن،بسم الله نور=منظره زیبایی بود.خیلیوالبته،یک غم و تنهاییِ عجیب غریبی احساس میشد...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
خدا تنهاست
بنده ش هم تنهاست
سلام بر شما
خیلی ممنون از نظرات همیشه خوب تونپناه و توکل به خودِ ارحم الراحمینش...
چای آتیشی یادش بخیر
بلامیسرپس شما هم ،ازش خاطره دارین
سلام
خیلی وقته چایی نخوردم.. ترک چایی کردمبس هوا گرمه
سلام به روی ماهِ ت پری عزیزم
آخی.حالا ما عادت مون،گرما و تموز مرداد و چله ی زمستون مون،یکی و چای تازه دم رو پایه ایم همیشه.
سلام
شب خوش
چایی داغ
دایی چاقه
شعار کودکی بچه هایم
داره یواش یواش حوصله ی همسر سر می رود
طرح و برنامه هایش فعلا تمام شده است
یعنی افتادن در کار اداری فعلا حواسش را به جای دیگه مشغول کرده است
همسایه روبرو که کارهای ساخت حفاظ و انباری را انجام داد
می خواهند بروند
خانمم غصه دار شده است
میگه بالاخره با هاشون آشنا شده بودیم
در نبودمون مواظب خونه بودند
سلام بر شما
خیلی متشکرم،همه ایام شما بخیر و خوشی و سلامتی
:))خدا حفظ شون کنه با پدر و مادر
ان شاء الله که هر کجا باشند،روزگار براشون خوش بچرخه
همسایه های اینجا=همسایه های خاله جان هستند.ولیکن حاج خانوم جناب سرهنگ هم،دقیقا مثال حاج خانوم شما ،فرمودند،در نبودمون،خیال ام راحته که شما هستید.البته به خاله جان گفته بود.جناب سرهنگ هم به بابا گیان.
بنده در این دوسال و چند ماه،برخوردی با همسایه ها نداشتم.الا زن مش مجید،که کارت دعوت به عروسی دختر کوچیک اش رو آورده بودند.
قدیم ها،وقتی چراغ همسایه ها روشن میشد.اجی و نانا شکر می گفتن.بعد دعا می کردن،خودایا جان ساقی و دیل خوشی امره،همسایانِ چراغ وگرانِی ببه همیشه.
وگرانِی.همون گیراندن و روشن بودنِ.وقت هایی که شالی زار ها شخم زده و پر آب بودند،نور چراغ همسایه ها روی آب =می افتاد.اینجا به اش،دِتا بستن میگن،بسم الله نور=منظره زیبایی بود.خیلیوالبته،یک غم و تنهاییِ عجیب غریبی احساس میشد...