چوپان با انواع و اقسام خوراکی های یزد از خدمت برگشته بود...
دادا ذوق آمدن چوپان رو داشت /از تو بغلش بلند نمیشد...
القصه وقتی از حیاط خلوت برگشتم/بلند بالا گفتم؛ وااای،اونو کی داده دست بچه؟؟!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب ...
خواب دیدم خاله داشت آش می پخت.
با تعجب!!!پرسیدم ،مگه بلدی؟؟؟؟
گفت/عقب تر بایست نپاچه به ات .
بعد گفت/آره،یاد گرفتم.
مدادم خوش نویس است
خطوطش، قاب دارد
برایم می نویسد؛ادب آداب دارد. . .
ادامه مطلب ...