<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

نسیم باز مرا با تو اشتباه گرفت *

....

خونه ی اجی وآقاجان؛برای ما؛چایی جوشیده هم مزه ناک است.

القصه ؛اگثراوقات ثبت تصویر نمودیم...

ها؛دیروز عروس بزرگه آمده بودند منزل ما-بعد از سلام و احوال خوب تان چون است و...

برفتیم برایشان چای بیاوریم ؛گفتند زحمت نکشید آبجی ؛بیایین ؛پیج گرامِ  برادران گرامیه تان را نماشا بنمایید...

چی؟!مگه برادران ما پیچ ومهره ای هستند!؟

-وای آبجی!!پیج!نه پیچ!

هاا؛ما به علوم صفحه های اجتماعی و...واقف نیستیم که ؛)

-ببینید؟

اوه!؛ خونه ی آقاجان گرفتم!

-حالا پیج چوپان رو ببینید!!

وا ؛همون تصویره!!؟

-حالا به عدد های لایک شون توجه کنید!

:|

-حالا ببینید چقدرنظر لطف داشتند!

:|

-تنها همین تصویر نیست که ؛ببینین.....

هوم!

-عروس کوچیکه (منظورش جاریش بود) هم شاکیه ها!

همینجور که همدیگر و نگاه می نمودیم ؛گفتم؛

بله.بله. از ارقمامی که مشاهده نمودیم؛گویا اوشان ببایستی شاکی ترباشن...

ولیکن اینا رو ولش کنید ؛ فصل ششم کتاب حلیته ؛از امام صادق منقولستکه ؛رشک بردن زنان از بسیاری دوستی ایشان است نسبت به شوهران....(سکوتی بین مان حایل شد؛البته فیگور شان برای ما؛ در حد هزاران اسمایل بود ؛)

اهن.هن (مثلا شکستن سکوت) ؛بله میگفتیم ؛(طفلی بین بهت و خنده و خجالت و...گیرکرده بود-منم داشتم خفه میشدم که؛بغض خنده هامنهدم شدن...

سپس ها گفتن؛از شوخی گذشته ازهمون روز اول دیدمتون ؛تا به اکنون ؛تلفنی و فیس توفیس؛حالم وخوب کردین.

باز چندتا اسمایل؛

گفت؛باورکنین!راست میگم.

+خدایا شکرت.

*علی رضا بدیع.

یک دسته کلید است...

....

.....

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده 

پیغامبر عشق است  ز مهراب رسیده 

آورده یکی,مشعله آتش زده در خواب 

از حضرت شاهنشه بی خواب رسیده 

این کیست چونین غلغه در شهر فکنده 

بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده 

این کیست بگویید که در کون جز او نیست

شاهی به در خانه بواب  رسیده 

این کیست چونین خان کرم باز گشاید 

خندان جهت  دعوت اصحاب رسیده 

جامی است به دستش  که سرانجام فقیر است 

زان آب عنب رنگ به عناب رسیده 

دل ها همه لرزان شده جان ها همه بی صبر 

یک شمه ازآن رنگ به سیماب رسیده

آن نرمی و آن لطف که با بنده کند او 

زان نرمی زان لطف به سنجاب رسیده 

زان ناله و  زان اشک که خشک و تر عشق است 

یک نغمه تر نیز به دولاب رسیده 

 یک دسته کلید است به زیر بغل عشق 

از بهر گشاییدن ابواب رسیده 

ای مرغ دل  ار بال تو بشکست  ز صیاد 

از دام رهد مرغ به مضراب رسیده 

خاموش ادب نیست مثل های مجسم 

یا نیست به گوش تو خود آداب رسیده 

....

+تصویر اول؛سال قبل همین حوالی،دوم اردی بهشت سال جاری.

√نمی دونم!؟شامه ی ما بیش فعاله یا شما هم ؛بوی های؛ حوالیه  ،اسفند وفروردین  ...،استشمامیه میکنید...

نقل خلاص!…


 دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن 

چون خمشان بی گنه  روی بر آسمان مکن 

باده ی خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای 

بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن 

روز الست جان تو خورده میی ز خوان تو 

خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن 

من همگی ترا ستم مست ومی وفاستم 

با تو چوتیر راستم  تیر مرا کمان مکن 

ای دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام 

اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو 

گر نه سماع باره ای دست به نای جان مکن

نفخ نفخت کرده ای در همه در دمیده ای 

چون دم توست جان نی  بی نی ما فغان مکن

کاردلم به جان رسد کاردبه استخوان رسد

ناله کنم بگویدم  دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو 

گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هربن بامداد تو جانب ما کشتی سبو

کای تو بدیده روی من روی به این وآن مکن 

شیرچشید موسی از مادرخویش ناشتا 

گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن 

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو 

باده چون عقیق بین یاد عقیق مکان مکن 

باده عام  ار برون باده عارف از درون 

بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن 

ازتبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو 

چشم سوی چراغ کن سوی چراغ دان مکن 

*مولانا*


خربزه؛دارای ویتامین A،B1،B2،B6 و ویتامین C می باشد ؛خوردنش موجب نشاط ویک میوه خوب برای سالمندان است؛ازامام رضا منقول است که؛خوردن خربزه ناشتا موجب قولنج می شود.بهترین زمان مصرف میان دو وعده غذا می باشد؛ولیکن در کتب خواص میوه ها آمده است؛کسانی که کم خون هستند خوردن خربزه را دوساعت بعد غذا فراموش نکنند ؛خربزه دفع کننده حرارت جگر است...

√ثبت تصویر؛اواسط تیرماه سال جاری.

نورعین!


                                

خرمالو ؛

یلدا جان ؛آن روزی که سمنو پزان بود!(خونه ی آقاجان) همراه خودشان ؛یک پاکت؛ پراز خرمالو  (از حیاط منزل شان)؛هدیه آورده بودند...

از آن پاکت ؛ما یک دانه اش را برداشتیم؛جهت  رنگ نارنجی اش ؛که دوست میداریم وگرنه ؛این خرمالو چه خام وچه رسیده اش ؛فشارخون پایین آور-در حد ارتحال ببوده است...

بگذریم؛که اعصابمان کبوداست...

~  ~

طبع خرمالو گرم وتر -نارس اش کاهش دهنده ی فشارخون -خرمالو باعث تقویت معده وآرام کننده ی سکسکه -قابض و نرم کننده ی سینه می باشد.

سر شار از ویتامین های A-B-C ؛ویتامین A موجود در خرمالو برای پوست وناخن و موهای خشک وشکننده مفید واگر در فواصل غذا تناول شود باعث بازشدن اشتها ببوده است.

القصه خوراندن مربای خرمالو ؛جهت تقویت و رشد جسمی اطفال وایضا ذهن آنان مفید می باشد+خرمالوی کاملا رسیده هم ؛یک میوه خوب وسودمند برای کودکان می باشد (برای رشد و نموآنها..)

واین که ؛بیماران قندی با خیال راحت میتوانند مصرف نمایند؛مواد قندی خرمالو از نوعه لوولز و گلولز می باشد...

+ماسک خرمالو.؛برای کسانی که پوست خشک دارند؛یک قاشق غذا خوری روغن زیتون +خرمالو مخلوط نمایید و 20دقیقه بعد ؛آب کشی نمایید.

√خرمالو زیاد کننده نور چشم است(مثله هویج) 

_خواص میوه ها.

5 دی*

.....


سپیده گر سر بزند

در این بیشه زار خزان زده...

 شاید گلی بروید...

شبیه آنچه در بهار بوئیدیم...

پس به نام زندگی 

هرگز نگو هرگز...

 *پل الوار *

+

محرم 95؛شکوفه های "آلبالو"

√*روز ملی ایمنی.....

+!!؟؟؟؟

.....

....همان شکوفه های آلبالویی ؛که در بهاربوئىده بودیم...

*یکی از آن دخت هایی که -بعد درخت گوجه سبز-خیلی عجیج مجیدی هستندو-خیلی دوستش می داریم؛همین درخت های آلبالوی پلاخوسته ای هستند وبینظیربیتو ای...

√ولیکن؛ تو باغی که پدربزرگ بهم داده بود ؛آلبالو خورهاش ببایستی میرفتن روی شاخه- اش سپس ها تناول کنندآلبالو های سرخ گون را؛که اونم به لطف ومرحمته طرح های ملی...

آوازخوانانِ محبوب مان:)


.....

.....

....

.....

.....

....


علی صفائى حائرى؛

غورباغه های مست 

سرشاراز شادی و خیال 

روی دو پا نشسته 

شکسته شکسته می خوانند 

اینجا بهشت ماست 

اینجا بهشت برین ماست...

+تو ذهن تون صدای ملایم و دلنشین قورباغه ها (البته از نظر ما) رو داشته باشین؛بگ گرند موسیقی این پست ؛)

(ازکله ی سحر تا کله ی!؟(نمی دونم!!لابد کله ی صدف)همینجور سمفونی ملایم و...درمخیله مان پلی گون است :|)

میگن بنویسید و....گفتیم تصویرببینیم و آپ نماییم؛بلکم برن تو برکه وباتلاق و...پی زندگی شون ؛بعد یهو به ذهن مون رسید؛عههه!!!!اینا دوزیست هستن؛پس تو کله ی خشک و..

√ میگن؛بچه ها شوخی شوخی به قورباغه ها سنگ میزنند؛قورباغه ها جدی جدی می میرند...

کم پیش میاد؛بچه ای نشونه گیریش ؛دقیق باشه ، شوخی شوخی جدی  جدی ؛چونان نمایه؛ولیکن چون شاعراز بلادستان ببوده؛نیست که؛اصول مصوله محیط زیستی و...رعایت ناک هست...پس میمونه گزینه ی بچه ها؛اما اینجا فرق میکنه؛بچه ها ؛بچه های خوبی هستن؛میمونه یک سری وظایف..اصول، موصول ؛که اونم از دست بچه ها یقیناااا کاری بر نمی یاد؛ولاکن شوخی شوخی جدی جدی   همه چی قاطی پاتی  میفته گردن ؛بچه ها!،……

(غورباقه با قورباغه فرقی نداره که...)

بگذریم.

ازجبروهندسه خبری نیست؛

دقت کنید؛(سرمشق روB-)) 

_______

(...)

....

اگر می شد صدا را دید...

چه گلهایی.....چه گلهایی!

که از باغ صدای تو 

به هر آواز می شد چید 

اگر می شد صدا را دید...

+ دى ؛بَم ،باران ،ستاره...

√در آن ؛سپیده دم...

عاشق آنم که هر آن آن اوست...

عاشق آنم که هر آن آن اوست---عقل و جان جاندار یک مرجان اوست

..حلوا رو توی دیس تختش کردم؛یک ساعت بعد لوزی لوزی برش زدم و...

..واین حلوا؛تخت که شد موزگذاشتم و رولش کردم...بعد برش زدم،…

(اون دونه های سیاه؛سیاه دانه اس-ما خیلی دوست داریم -روش می پاچیم (البته بقیه هم خیلی استقبال کردن) بهتره بگم؛معترضانه استقبال کردن ؛)


آرد -روغن- آب وگلاب و شکر و زعفران-مغز هل؛

آرد با شعله ی خیلی ملایم تفت داده میشه-یک مقدار رنگ که عوض کرد ؛بهش روغن اضافه می کنیم(من روغن و ذرت + کنجد مخلوط کردم ) پنج دقیقه هم همراه روغن آرد سرخ میشه؛بعد آب و گلاب و شکرو زعفران مغز هل و اضافه میکنیم وخوووب هم میزنیم(اگه یک لیوان آرد داشته باشیم؛یک لیوان شکر -یک نصف لیوان آب نصف دیگرشو گلاب...)

هرچقدر شعله ملایم تر باشه (سرخ کردن آرد) حلوا یک دست و خوشمزه ترمیشه؛ بعد اینکه آب و گلاب و....اضافه شد باید مدام  همزده بشه....

+فعلا همین ها یادمه :|


که ز ابر منطق تو...

......

صنما سپاه عشقت 

به حصار دل درآمد 

بگذر بدین حوالی 

که جهان به هم بر آمد 

به دوچشم نرگسینت 

به دو لعل شکرینت 

به دو زلف عنبرینت 

که کساد عنبر آمد 

به پلنگ عزت تو به نهنگ غیرت تو 

به خدنگ غمزه تو  که هزار لشکر آمد

به حق دل لطیفی  خوش و مقبل و ظریفی 

که بر او وظیفه تو  ابدا مقرر آمد 

که خیلیل حق که دستش همه سال بت شکستی 

به خیال خانه تو شب و روز بتگر آمد 

تو مپرس حال مجنون  که زدست رفت لیلی 

تو مپرس حال آزر که خلیل آزر آمد 

به جهانیان نماید تن مرده زنده کردن

تو مسیح خوبی تو سوی سوی گور عازر آمد 

چه خوشست داغ عشقت  که  ز داغ عشق هرجان 

ز خراج وعشر و سخره ابدا محرر آمد 

به سوار روح بنگر منگر بگرد قالب 

که غبار از سواری حسن و منور آمد 

زحجاب گل دلا تو به جهان نظاره ای کن 

که پس گل مشبک دو هزار منظر آمد 

دو سه بیت مانده باقی 

تو بگو که از تو خوشتر 

که ز ابر منطق تو دل و سینه اخضر آمد 


پیامبراعظم فرمودند؛نرگس ببویید،اگر چه روزی یک بار ،اگرچه هفته ای یک بار ،اگرچه ماهی یک بار؛اگرچه در تمام عمر یک بار باشد؛زیرا هسته ای از دیوانگی،جذام و پیسی در قلب وجود دارد که بوییدن نرگس ؛آن را از بین میبرد؛اگر آن پاره گوشت سالم باشد،همه بدن سالم واگر بیمارباشد همه ی بدن بیماراست ؛الحمد الله رب العالمین کثیرا علی کل حال.

.....

....

دُمِ  گل نرگس در محل اتصال به گل خمیده است؛که به نرگس یک حالت سر بزیری داده است ؛ خودتان بهترزما میدانید که ازاین جهت است که؛  حجب وحیا وفروتنی تعبیر شده است.

ولیکن یک بیت از حضرت حافظ؛

رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش 

که شد ز شیوه آن چشم پر عتاب خجل!

فروغ ؛ آن انتظار آفتاب وگل -آن رعشه های عطر -در اجتماع ساکت ومحبوب نرگس های صحرایی....

√تویی که خوبتری ز آفتاب و شکرخدا.


حنا دختری در چمن زار...

.....

....جعفری +سیر تازه،……ساتوری میشه ؛چهار دقیقه تفت داده میشه ؛تا لا به لای  برنج آبکشی شده ؛مخلوط بشه.

....بله ؛تا چند دقیقه ی دیگر؛سبزی پلو دمش قشنگ  کشیده می شود!!

......ماهی آمور +کپور نقره ای ؛درحال سرخ شدن!!

.....

..... تربچه نقلی های پلا سوخته ای....

+ وانتی ها چرا بی هوا داد میزنن؛سبزی پلویی!؟؟سبزی آشی-سبزی کوکویی-..،.ها!؟

خونتون کوچه بن بست؛بی هوا نشسته باشین ؛بعد یکی داد بزنه!؛سبزی پلویی،آشی... کوکویی...؛پاکوتایِ خونه دار!!

پاکوتا؟؛ هاپوی حنا دختری در مزرعه ؟ تو کوچه چیکارمیکنه!!!؟؟؟؟عه!گاوها دارن میرن سمت دره!!پاکوتا برشون گردون....

+با سبزی پلویی ما ترش تره درست میکنیم.(از وانتی ها هم سبزی نمی خریم.)

√نیک تب کرده بود؛یادتونه!؟:((


اَبرکِ بنفشه پوشِ ارغوانی...

....

گویا کسی بر بخار شیشه ی این دریچه ،دستی کشیده بود،

گویا......کسی بر سنگ شپیده دم دریا 

بیتی ساده از بلوغ بامداد نوشته بود:

" آه اگر از آزادی سرودی می خواندم،

کوچک ،همچون گلوگاه پرنده ای!"

√هوژولو....


سیدعلی صالحی ؛

شانه به شانه ی من 

بامن  از دقیقه ی زادن ، از هوا از هوش ،

از هی بخندِ هفت سالگی سخن می گوئى.

خدایا!

چقدر مهربانی کنار دستمان پَرپَر مى زدوُ 

آینه نبود تا تبسم خویش را تماشا کنیم.

+اشعارسید علی صالحی  ؛مسیرمخفیِ یادهاست.ولاغیر.

√عکس؛6-آذر؛94.(آذرماه شو مطمئن م؛همین طور 6؛اما بین نودسه وچهارش؟؟تردیددارم:|)

(یکی از همان غروبها...)

آلبومین ؛تراز و تعدیل پی هاش خون...باقی ماجرا!

...

                                   

(تصویرلاکو نبود؛بوى گذاشتیم.)

تصور بفرمایید؛کودکی همراه والدین خودبه منزل تان ؛جهت دید وبازدید و...زنگ منزل تان را بنوازد.

والقصه چون از آشناهای تان ببوده است ؛وازاخلاق آن کودک وارد ببوده اید ؛لابد کتابی درپیش رویش می گذارید؛ البته نه هر کتابی ؛یقین کتابی بسان  مصور ازجنس طنز و کاریکاتور...باقی ماجرا.

القصه ؛میزبان در قفسه کتابها چونان کتابی یافت ننمود؛ولاکن آلبوم  شخصی شان را لطف نمود که؛کودک باخیال راحت نماشا بنماید....

کودک  مشغول ورق زدن آلبوم  و هی ؛از  فیگور صاحب آلبوم خنده اش میکرفت و ذوق ناکان ببود...

القصه ؛صاحب آلبوم حواس شان جمع ببود و از همان انتهای سالن بپرسید؛به چی میخندی!؟ 

-به تو!

√من کجام خنده داره!؟

-هیجا 

√پس چرا میخندی!؟

-به اینجوری(ادا شو گرفت) موندی وعس گرفتی!!مسخره شدی! اینجوری (بازادا شو گرفت) موندی!!چقده خوبه!

تازه کفشا*تم خوب مونده!یعنی خیلی تمیزن

√آلبوم وردار ؛بیا ببینم که!!!

-ببین اینجا مسخره ای-اینجا چقده خوبی (وبهش لخبند زد)

√(یکم هنگیده به دوتصویرش نگاه کرد-بعد تجزیه تحلیل تو ذهنش-تازه متوجه لخبند شدو ؛منهدم شد:|)

-به چی میخندی!؟

√به تو!؛که چقدر مسخره تری!

-(آیکن لوچان توام با اخم)؛مسخره!

√(خاست لپ بچه رو بکشه که ؛بچهه جاخالی...)

-او عسانی کی جیر عسان جیگا بدایی بیدم.

√بازخندید.بیشترخندید.

+سالهاست که؛میزبانان آلبوم های شخصی شونو میارن که همون بچهه ببینه و نظرشو عنوان کنه؛ ومیدونن که باید موقع نماشا نمودن آلبوم -اخیر؛الکترو بوک و تبلت و....هیچ مگویند ؛دیدین موقع تماشای تصویر یکی بسان پارازیت  توضیح ناک میشه!؟ بهش بفرمایید خموش باشن...

.... 

سالها بعد؛

تصور بفرمایید که؛همان کودک روبروی تی وی با همچین تنقلاتی مشغول نماشاوتناوله...(بله.هنوز مان کودک.)

     


بله.سیمای خانواده بخش مربوط به ؛مجری تلویزیون -کارشناس ارشد هنر -مستند ساز-طبیعت گرد-لیسانس  کارگردانی فیلم و فوق لیسانس هنر؛به دلیل سفرهای  پیوسته به سراسر ایران ؛لقب مارکوپلوی ایران...

آقای ایرج میلانی؛بود.

+بیست دقیقه به سخنان ایشون گوش سپردیم. ویک هفته به آن بیست دقیقه فکر نمودیم؛بیست دقیقه هفت ه دوم؛مربوط به عکس وعکاسی و طبیعت و....

سرجمع- چهل دقیقه.گوش سپردیم.

√چهارشنبه ها و پنج شنبه ها ؛ با برنامه "سفرخوب" شبکه شما؛با آقای میلانی همراه باشید.

اولین تصویر بعد آن چهل دقیقه.وتا به اکنون حدود ده سالی میشود که؛ثبت تصویرمی.نماییم.(برای دل خودمان)

(√و اون دید عکاسی خوبی  رو که ؛عکاس حرفه ای (ازشهرخودمان)در مورد عکس های آماتوریم و...گاهی هم بعضی عکس هارو "عالی" تشخصی دادن؛فقط فقط ؛تاکید میکنم؛فقط فقط؛همان چهل دقیقه بوده وبس.(لبته لطف دارن؛قبول دارم خیلی مانده تا عالی شدن).

......

(مدل کفش مد نظرهست)

√راجب کفشا؛یک هفته قبلش؛سرمای شدیدی خورده بود؛دکترتاکیدکرده بود که؛بایدازسینوس ها ش عکس بگیرین...؛دست دردست پدر ؛موقع برگشت از رادیولوژی یکی فریادزنان گفت؛ممدآقا؟پدربرگشت وسمت صدا؛تصویر مرد پیش بند بسته کلاهی بر سر نهاده ؛دستی تکان دادو پدر همراه فرزند سمت مرد پیشبند بسته؛ سلام و احوال خوب شما و....کجابودید؟ زچه بیخبر ازشماییم وتارف برچهارپایه ای که ؛نشسته پهلوی مان باش؛ممدآقا!

پدرنشست و دختش بر زانو نشاندو مشغول گپ وگفت شدند؛دخت متعجب زلحجه ی عجیب وغریب گیلکی    آن مرد  پیشبند بسته.... سوال گون  چهره چرخاند سمت پدر؛ایشان انگشت اشاره بر بینی نهادن و دخت به دستهای سریع وفرز ناک آن مرد پیشبند بسته ؛خیره شد؛ لنگه ی اول که تمام شد ؛دومی به نصف نکشیده بود؛ ازنگاه نمودن....هیپنوتیزم شدو چشم ها ببسته نمود؛.،،،

چشم گشون همانا و؛مادر بربالین دیدن همانا؛فقط هرچقدر سعی نمودیم بسی؛دستهای آن مرد پیشبند بسته فراموش نشد اساسی...

ازاین جهت؛ اگر گیروگوری به گفشهای وایضانظافت شان مینماییم وحساسیت بیش از دیگران است؛وتشخیص ناک میشویم که؛کدام باحوصله کفشها واکسیه-کدام بی حوصله-وکدام را یک واکسی واکسیه نموده؛ کاربلدیم.همین.

√*پدربزرگ ؛کفشهای هشت ترک میپوشید؛همیشه تمیز و واکس زده+کت چهارخونه ریز ریز.

پدر؛کفشهایش؛ نیاز به واکس نداشت؛احترام گذاشتن :به شهروندی که از کشور کابل بود وهست وخواهد بود واین که پیغام دوست دبیرستانی شان -وقبل رفتن به دبیرستان و شیطنتها و....شاهد از غیب رسید وباقی ماجرا.

سلام ؛سلام میکنم به "شما" به "دی" به دادا...وبه آنانی که زادروزشان "دی" است...

.....


هرآن که جانب اهل خدا نگه دارد

 خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم  مگر به حضرت دوست 

که آشنا سخن آشنا نگه دارد....